بَلْ‌وا

وبلاگ شخصی حسام حسین‌زاده

بَلْ‌وا

وبلاگ شخصی حسام حسین‌زاده

... شاید «وبلاگ‌نویسی» شکل بهتری برای اندیشیدن و گفت‌وگو باشد!

در دفاع از خواهرخواندگی هنر و علوم اجتماعی

پنجشنبه, ۲۶ ارديبهشت ۱۳۹۸، ۱۰:۵۵ ق.ظ

(از سمپوزیوم علوم اجتماعی تا نمایشگاه «دانشگاه»)

حسام حسین‌زاده

 

«خواهرخواندگی» مفهومی است که بیش از همه برای شهرها کاربرد دارد. شهرهای زیادی در سرتاسر جهان با یکدیگر پیمان خواهرخواندگی می‌بندند که نشانی از اتحاد و همبستگی است؛ اتحاد و همبستگی برای دفاع از منافع مشترک. هرچند این پیمان میان شهرها بیشتر جنبۀ صوری دارد اما می‌توانیم به خواهرخواندگی حوزه‌های دانش بیاندیشیم. دانش‌هایی که می‌توانند منافع مشترکی را دنبال کنند. پافشاری بر مرزهای رشته‌ای و دانشی هرچند در سطح فلسفی قابل‌دفاع و شاید ضروری باشد اما در سیاستِ عملی چیزی نیست مگر نوعی تاکتیک برای حفظ وضع موجود؛ با هدف جلوگیری از هم‌نشینی و گفت‌وگوی مجموعه‌های دانش و افرادی که به‌سادگی می‌توانند به آرمان‌هایی برسند که میانشان مشترک است. گرایشات انتقادی در بسیاری از حوزه‌های دانشی حتی نیازی به تلاش برای رسیدن به منافع مشترک ندارند، آن‌ها همین حالا هم در نظریاتشان بینش‌های مشترکی را دنبال می‌کنند و رویاهای مشترکی در سر دارند. اردیبهشت 1398 از دو جهت برایم نویدبخش بالقوگی‌های موجود میان هنر و علوم اجتماعی بود؛ نخست، تجربۀ دومین سمپوزیوم کشوری آثار دانشجویی علوم اجتماعی که در آن شاهد مشارکت جدی‌تر اهالی هنر نسبت به سال گذشته بودیم و دوم، نمایشگاه و نشست‌های «دانشگاه» که تلاشی مضاعف برای ایجاد و تقویت پیوندهای بینادانشی است.

نخستین باری که ضرورت این ارتباط برایم معنا یافت سال تحصیلی 95-94 بود. جلسات هم‌اندیشی و گفت‌وگو میان بخشی از فعالان نشریاتی دانشکدۀ علوم اجتماعی و دانشکدۀ هنرهای زیبای دانشگاه تهران در آن سال با نظم به‌نسبت خوبی برگزار می‌شد و در جریان آن جلسات بود که فهمیدم چقدر این هم‌نشینی می‌تواند راهگشا باشد. همیشه محور انتقادات بچه‌های هنر به نشریات ما ضعف فرمی‌مان بود و محور انتقادات ما به نشریات آن‌ها نیز ضعف محتوایی. هر دو طرف این مجادله هم انگار به‌نوعی حق داشتند. چند ماه بعد، در بهمن 1394 که سومین جشنوارۀ نشریات دانشجویی دانشگاه تهران با وقفه‌ای یازده ساله برگزار شد، ضرورت این ارتباط بیش از پیش برایم آشکار شد. نشریات دانشکدۀ علوم اجتماعی در آن جشنواره هشت رتبۀ اول، دو رتبۀ دوم و پنج رتبۀ سوم کسب کردند و نشریات دانشکدۀ هنرهای زیبا نیز پنج رتبۀ اول، پنج رتبۀ دوم و نه رتبۀ سوم. از مجموع 46 مقام جشنواره، 33 مقام به نشریات این دو دانشکده رسیده بود و جالب بود که اکثر جوایز نشریات علوم اجتماعی معطوف به محتوا بود و اکثر جوایز نشریات هنرهای زیبا معطوف به فرم. چرا نگویم که از آن زمان تا به امروز بارها به این فکر کرده‌ام که اگر می‌توانستیم نشریات مشترکی را میان علوم اجتماعی و هنرهای زیبا شکل دهیم احتمالاً چه نتایج درخشانی به بار می‌آورد، رویایی که البته هرگز به واقعیت نپیوست.

این رویا اما به شکل دیگری در نخستین سمپوزیوم کشوری آثار دانشجویی علوم اجتماعی امتداد یافت. اضافه‌شدن بخش «مستند» به سمپوزیوم علاوه بر اینکه باعث می‌شد در عمل بتوانیم معنای گسترده‌تری از «متن» را مراد کنیم، می‌توانست روزنۀ امیدی برای مشارکت اهالی هنر باشد. روزنه‌ای که واقع‌بینانه امیدوار نبودیم در نخستین سال تجربه‌اش نور زیادی بر سمپوزیوم بتاباند اما امتداد ارتباطاتی که داخل و خارج از این فضای دانشجویی میان اهالی هنر و علوم اجتماعی برقرار شده بود، منجر به آن شد که دومین سمپوزیوم رنگ‌وبوی هنری‌تری به خود بگیرد. حضور و مشارکت فعالانۀ دانش‌جویان علوم اجتماعی در موضوعات مرتبط با هنر و ادبیات منجر به آن شد که امسال پنل مجزایی به «هنر و جامعه» اختصاص یابد. علاوه بر این، امتداد بخش مستند و تلاش دست‌اندرکاران آن نیز باعث شد امسال مستندهای بیشتری به سمپوزیوم برسد و در نهایت، سومین نقطۀ این اتصال که برایم جذاب‌ترینش هم بود، حضور دانش‌آموزان هنر در پنل «تأملات دانش‌آموزان بر نظام آموزشی» بود. این سه لحظه، به‌گمانم لحظات مهمی برای اهالی علوم اجتماعی و هنر است. هرچند تجربۀ چنین هم‌اندیشی و گفت‌وگویی امیدبخش بود اما طی روزهای برگزاری سمپوزیوم و پس از آن به این فکر می‌کردم که چقدر خوب می‌شد اگر امکان تغییر جایگاه میزبان و میهمان وجود داشت، یعنی حالا اهالی علوم اجتماعی هم می‌توانستند این فرصت را داشته باشند تا این گفت‌وگو را این‌بار به میزبانی اهالی هنر پیش ببرند.

هنوز چند روز از این فکر و خیال نگذشته بود که پوستر نمایشگاه و نشست‌های «دانشگاه» را روی کانال تلگرامی سمپوزیوم دیدم. آیدین باقری که در پیشبرد بخش مستند دومین سمپوزیوم علوم اجتماعی نقش فعالانه‌ای داشت، کیوریتور این نمایشگاه بود. طیف متنوعی از آثار هنری با مسئلۀ آموزش عالی و عمومی و البته با محوریت «دانشگاه» در این نمایشگاه جمع‌آوری شده و دست‌کم می‌تواند برای دقایقی فکرمان را مشغول کند، مشغول مسائل متعددی از جمله اینکه آیا نباید از پیوند هنر و علوم اجتماعی بیش از این‌ها دفاع کنیم؟ در کنار این نمایشگاه نیز نشست‌هایی با عناوینی چون «آموزش و تجربه»، «آموزش موازی»، «مالی‌سازی دانشگاه» و «تعامل و مواجهه با فضای آموزشی» تدارک دیده شده تا فرصتی برای برخورد و گفت‌وگوی فعالین این دو حوزه باشد. هرچند به‌نظر می‌رسد آن‌قدر که انتظار می‌رفت این نمایشگاه مورد توجه دانش‌جویان علوم اجتماعی قرار نگرفته اما برای شروع، برای اولین گام‌ها، رویداد مثبتی است و باید از آن صحبت کرد. از میان آثار مختلفی که در این نمایشگاه به نمایش در آمده شاید هر کسی بسته به سلیقه و ذوقش با بخشی از آن‌ها یا شاید همه‌شان ارتباط برقرار کند اما برای من در وهلۀ نخست، پادکست علی اتحاد با عنوان «خاطرات مدرسه» شنیدنی بود و احتمالاً این جذابیت هم برمی‌گردد به دغدغه‌ام نسبت به مدرسه و آموزش عمومی و در وهلۀ دوم، نسخۀ بازطراحی‌شدۀ بازی معروف و محبوب مونوپلی که آیدین باقری و شقایق کامیار خلقش کرده‌اند تا این‌بار به‌جای تماشای انحصارطلبی تجار، انحصارطلبی دانشگاهیان را بچشیم و ببینیم چگونه زمین‌خواری‌های دانشگاه پیش می‌رود و چه امکان‌هایی برای مقابله با آن داریم؛ این‌بار هدف بازی نه پیشبرد انحصارطلبی بلکه تلاش برای انحصارزدایی است و کسی برندۀ آن خواهد بود که در این تلاش موفق‌تر باشد. هرچند می‌خواستم فقط چند دقیقه این بازی را تماشا کنم اما خیلی بیشتر از این‌ها به تماشایش نشستم و امیدوارم خیلی زود جایش را دست‌کم میان دانشجویان علوم اجتماعی باز کند! تا یادم نرفته بگویم که نمایشگاه و نشست‌های «دانشگاه» تا یکم خرداد همه‌روزه از ساعت 17 تا 20 در «پلتفرم سه» جریان دارد.

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی