برگزارکننده: بَلْوا
مکان برگزاری: لایو صفحۀ اینستاگرام بَلْوا
زمان برگزاری: جمعه، ۱۵ اسفند ۱۳۹۹، ساعت ۲۱
صوت: دارد (۲۵ مگابایت)
در روزگاری که از یک سو، نوشتن در شبکههای اجتماعیِ مرسوم چیزی غیر از تقلیل نقد و اندیشه بهنظر نمیرسد و از سوی دیگر، دوری از فضای فعالیت دانشجویی و محافل فکریِ دارای تریبون در بیرون از دانشگاه امکان ارائه و انتشار تحلیلهای شخصی را برایم دشوارتر میکند، شاید «وبلاگنویسی» فرم بهتری برای اندیشیدن و گفتوگو باشد!
برگزارکننده: بَلْوا
مکان برگزاری: لایو صفحۀ اینستاگرام بَلْوا
زمان برگزاری: جمعه، ۱۵ اسفند ۱۳۹۹، ساعت ۲۱
صوت: دارد (۲۵ مگابایت)
حسام حسینزاده
حدود یک سال پیش، به دعوت یاسر عرب، مهمان برنامۀ «رؤیای ایران» بودم و در گفتوگویی جمعی با موضوع «دوستدختر و دوستپسر» شرکت کردم. در این گفتوگو همراه حسن محدثی، محمد سجادزاده و ادریس راموز با تسهیلگری آذر تشکر، به موضوع پرچالش دوستیهای عاطفی و جنسی خارج از ساختار «ازدواج» پرداختیم. نکتۀ جالبتوجه، حضور و مشارکت فعالانۀ خودِ نوجوانان بود. ابتدا گروهی از نوجوانان با یکدیگر دربارۀ این مسئله گفتوگو کردند و ما صرفاً مشاهدهگر و شنوندۀ گفتوگوی آنها بودیم. در ادامه، تلاش کردیم بر اساس صحبتهای آنان و تجارب پژوهشی خودمان، هریک از زاویهای به این مسئله نگاه کنیم. هرچند اختلافنظر میان رویکرد بنده و آقای محدثی با رویکرد آقایان سجادزاده و راموز بیشتر از آن بود که بتوان به نقطۀ مشترکی رسید اما تصور میکنم دیدن و شنیدن این گفتوگو برای والدین، نوجوانان و سیاستگذاران آموزشی میتواند مفید باشد.
این برنامه در دو قسمت از طریق کانال «جمهور تی وی» در آپارات منتشر شد:
- قسمت اول (۳۲ دقیقه)
- قسمت دوم (۳۸ دقیقه)
برگزارکننده: انجمن علمی دانشجویی علوم اجتماعی پردیس حکیم فردوسی دانشگاه فرهنگیان
مکان برگزاری: لایو صفحۀ اینستاگرام انجمن علمی دانشجویی علوم اجتماعی پردیس حکیم فردوسی دانشگاه فرهنگیان
زمان برگزاری: چهارشنبه، ۱۲ آذر ۱۳۹۹، ساعت ۲۰
صوت: دارد (۲۷ مگابایت)
حسام حسینزاده
چند سال پیش که برای نخستینبار وارد مدرسۀ ابتدایی شدم، میترسیدم که شاید از پس ارتباطگیری با بچههای کوچکتر برنیایم. اما هرچه بیشتر پیش رفتم، فهمیدم که اتفاقاً کارکردن با آنها در این بازۀ سنی برایم بسیار لذتبخش است. کشفکردن دنیای بچهها چیزی است که همیشه از آن لذت میبرم و برایم حکم شکلی از تفنن و سیاحت را دارد. آنها در این سنین تقریباً در تمام طول روز درگیر اجرای بازیهای متفاوت روانی هستند و تلاش میکنند همۀ اطرافیانشان را نیز بهنوعی درگیر این بازیها کنند. بنا بر تجربه میتوانم بگویم برای بچهها، مرزبندی میان بزرگسال و کودک چندان از سنوسال پیروی نمیکند. مهمترین اصلی که این مرزبندی را در ذهن آنها شکل میدهد «تفسیر پیامها» است. همۀ بچهها مبتنی بر تجارب متعدد و متکثری که با بزرگسالان داشتهاند، بهطور غریزی میفهمند که کدام تفسیر بزرگسالانه است و کدام تفسیر کودکانه. این تفسیر لزوماً در قالب کلمات انجام نمیشود و آنها این را بهخوبی میدانند. به همین دلیل دقت فزایندهای به زبان بدن و حالت چهرۀ شما میکنند تا پیش از اینکه بتوانید در قالب کلمات بازخوردی به آنها بدهید، بفهمند که شما چه تفسیری از پیام کردهاید. راهیافتن به دنیای کودکان و فرایندهای اعتمادسازی اولیه در کلاس درس در گروی همین تفسیرها است. در مطالعات کودکی این باور وجود دارد که ما حتی در تفسیر کودکیِ خودمان نیز شدیداً سوگیرانه و از موضعی بزرگسالانه عمل میکنیم، چه برسد به کودکیِ دیگران. بنابراین، میتوان حدس زد که ایجاد اختلال در فرایندهای تفسیریِ بزرگسالانه کاری دشوار است و نیاز به تلاشِ بسیار دارد.
برقراری ارتباطهای لحظهای (نه مداوم) از موضع تفسیریِ کودک-کودک میتواند عمیقترین دسترسیها را برای مداخله در وضعیت آموزشی یا رفتاری دانشآموز در اختیار معلم قرار دهد. بچهها بهسادگی متوجه میشوند که این موضعِ برابر در تفسیر پیامها حاصل تلاش و خواست شما (بهعنوان معلم) است و همین باعث میشود نسبت به تمام بزرگسالان دیگر زندگیشان (یا اغلبِ آنان) جایگاه ممتازی پیدا کنید. همان قدر که برای کودک عجیب و نخواستنی است که یکی از دوستانش در تفسیر پیامهایش بزرگسالانه عمل کند، شگفتانگیز و جذاب است که یک بزرگسال در تفسیر پیامهای او کودکانه عمل کند. در طول چند سال گذشته، بارها در موقعیتهایی با بچهها قرار گرفتهام که نشان میداده جزء نزدیکترین افراد زندگیشان در آن لحظه هستم. زمانی که سر دوراهی قرار گرفتهاند تا دوستی چندسالهشان با صمیمیترین دوست زندگیشان را ادامه دهند یا نه و برای گرفتن مشورت نزدم میآیند یا زمانی که از برخورد یا عقیدۀ والدینشان ناراضی و دلگیر هستند و این نارضایتی را در مقابلم بروز میدهند، حس دوگانهای را تجربه میکنم. از طرفی، خوشحالم در شرایطی که انگار هیچ بزرگسال معتمد دیگری را ندارند تا این مسائل را با او مطرح کنند، میتوانند به من مراجعه کنند. از طرف دیگر اما نگران میشوم که چرا معلم (با همۀ ویژگیهای مثبتی که میتواند و باید داشته باشد) بدل به معتمدترین فرد زندگی یک کودک میشود در حالی که این نقش را باید بزرگسالی بسیار نزدیکتر به او که زمان بیشتری را در کنارش میگذارند (همچون پدر، مادر، خواهر، برادر و...) بر عهده گیرد. به هر حال، میدانم که در چنین موقعیتهایی نباید دانشآموزم را به بزرگسالِ نزدیکتری ارجاع دهم و از گفتوگو با او سر باز زنم چراکه این کار واکنشی تماماً بزرگسالانه است و باعث میشود احساس ناامنی شدیدی را از سوی من دریافت کند، مگر در موارد انگشتشماری که نیاز است حتماً آن مسئله با یکی از اعضای بزرگسال خانواده هم مطرح شود. در چنین مواردی، صحبت کودک را میشنوم و گفتوگو را تا جایی که او بخواهد ادامه میدهم اما در نهایت برایش توضیح میدهم که چرا به نظرم نیاز است در اسرع وقت این صحبتها را با یکی از اعضای بزرگسال خانواده مطرح کند. خیالش را راحت میکنم که من هم مثل او نگران واکنش نامناسب فرد موردنظر هستم اما در این مورد خاص باید بتواند به این نگرانی غلبه کند چون مهم است که یکی از اعضای بزرگسال خانواده هم این صحبتها را بشنود. در این موقعیتها، در نهایت، تصمیمگیری را به خود کودک واگذار میکنم. اکثراً این پیشنهاد را به او میدهم که اگر بخواهد، من هم میتوانم بهعنوان معلمش با یکی از اعضای بزرگسال خانواده در این باره صحبت کنم اما اگر پیشنهادم را نپذیرد، بنا بر اصول حرفهای، اطلاعاتی که میانمان به اشتراک گذاشته شده را محرمانه تلقی میکنم و با هیچکس دیگری به اشتراک نخواهم گذاشت (مگر مواردی که سلامت جسمی یا روانی کودک در معرض خطر فوری باشد).
کمیسیون حقوق بشر کانادا، ترجمۀ شقایق بهرامی و حسام حسینزاده
هدف
طبق قانون کار کانادا کارفرمایان ملزم هستند سیاستهای مواجهه با آزار [سازمان] خودشان را ایجاد کنند. علاوه بر این وجود سیاستها و روندهای مناسب در مواجهه با آزار معیاری است که توسط کمیسیون حقوق بشر کانادا در ارزیابی مسئولیت شرکتها در شکایتهای مربوط به آزار در نظر گرفته میشود. هدف از این نمونه سیاستگذاری کمک به کارفرمایان برای تحقق این الزامات است. با این حال مسئولیت کارفرمایان برای آمادهکردن سیاستهای مناسب، پایش کارآمدی آنها، به روزرسانی آنها به هنگام ضرورت، اطمینان از اینکه تمام کارمندان از سیاستها آگاه هستند، و فراهمکردن آموزشهای لازم، محفوظ است.
مقدمه
آزار، چه جنسی باشد و چه نژادی، بر مبنای یک ویژگی شخصی باشد، و یا از طریق سوءاستفاده از اقتدار، بسیار بیشتر از چیزی که خیلیهایمان ممکن است فکر کنیم در محیطهای کاریمان شایع است. آیا اهمیتی هم دارد؟ بله. آزار نه تنها غیرقانونی است، بلکه همانطور که در صفحات بعدی خواهید خواند، تأثیری منفی بر کارمندان و هزینههای مالی و هزینههای مربوط به بهرهوری برای کارفرمایان به دنبال دارد. یک سیاست مواجهه با آزار کارآمد که در آن آموزش و تعلیم نقشی کلیدی بازی میکند مهمترین قدم برای ایجاد محیط کاری عاری از آزار است.
اما نوشتن یک سند سیاستگذاری مواجهه با آزار میتواند کار پرزحمتی باشد. ما این بستۀ اطلاعاتی را به همین دلیل آماده کردهایم: برای اینکه به کارفرمایانی که تحت قوانین فدرال کار میکنند کمک کنیم بفهمند آزار چیست، چطور اتفاق میافتد، قانون دربارهاش چه میگوید، پاسخهای مناسب به آن چیست، و چطور آن را در محیط کار حذف کنیم یا اقلاً به حداقل برسانیم. امیدواریم این متن نوشتن یک سیاست مواجهه با آزار را راحتتر کند.
هیچ سیاستی نمیتواند به تمام محیطهای کاری اعمال شود. حتی در یک حوزۀ کاری، و شاید حتی در یک سازمان، محیطهای کاری مختلف نیازهای مختلفی دارند. از این بستۀ اطلاعاتی بهعنوان یک کتاب کار استفاده کنید. میتوانید مثالها، زبان، و پیشنهادها را به کار بگیرید و آنها را مناسب محیط کاری خودتان تنظیم کنید. فهرستهای بازبینی و مثالهایی هم برای راهنمایی شما در ایجاد سیاست خودتان و کمک در توضیح آزار به کارمندانتان موجود است. شما و آنها در نتیجۀ چنین سیاستی خوشحالتر و کارآمدتر خواهید بود.
هرچند بخشهایی از این راهنما میتواند برای فهم بهتر آزار و نقش کارمندان در پیشگیری از آن در اختیار آنها قرار بگیرد، محتوای پیشرو عمدتا برای استفادۀ کارفرمایان تحت قوانین فدرال منظور شده و بیشتر از زاویۀ کارفرما نوشته شده است.
این راهنما تمام کارفرمایان تحت قوانین فدرال را در نظر گرفته است: بزرگ، متوسط، و کوچک. دو نمونه سیاست ذکر شده است: یکی برای کارفرمایان بزرگ و متوسط، و دیگری برای کارفرمایان کوچک. این راهنما قسمتبندی شده است، بنابراین میتوانید تنها از بخشهایی که به شما برمیگردد استفاده کنید و آن بخشهایی را که فکر میکنید مفید است بین نیروی کارتان توزیع کنید.
ما [کمیسیون حقوق بشر کانادا] قدردان زحمات کسانی هستیم که در آمادهسازی این سند کمک کردند و همچنین افراد و گروههایی که بازخوردهایی ارزشمند برای پیشنویس آن ارائه کردند.