(چالشها و خلاقیتهای آموزش علوم اجتماعی در مدارس در گفتوگو با محمد رضایی)
حسام حسینزاده
پرداختن به چالشهای آموزش علوم اجتماعی در مدارس میتواند آغازگاه مواجههای انتقادی با نسبت میان علوم اجتماعی و مدرسه باشد. برای اندیشیدن به این مسئله سراغ محمد رضایی، استاد سابق گروه جامعهشناسی دانشگاه تربیت مدرس و پژوهشگر کنونی دانشگاه گوتۀ فرانکفورت رفتیم. رضایی علاوه بر نگارش کتاب ناسازههای گفتمان مدرسه: تحلیلی از زندگی روزمرۀ دانشآموزی، در طول چند سال گذشته در بسیاری از پایاننامههای مرتبط با آموزش عمومی در آکادمی علوم اجتماعی نقش استاد راهنما، مشاور یا داور را بر عهده داشته است. در این گفتوگو به رابطۀ میان نظریه و عمل در کتب و روش تدریس علوم اجتماعی در مدارس پرداختیم و به امکانهای تغییر وضع موجود در آموزشوپرورش اندیشیدیم.
- بگذارید از بحث رابطۀ میان نظریه و عمل در کتابها و در روش تدریس علوم اجتماعی در مدارس آغاز کنیم. از نظر شما این رابطه چگونه باید باشد؟ با توجه به اینکه خودتان در گذشته معلم بودهاید، به نظرتان این امکان وجود دارد که بچهها در آموزش علوم اجتماعی، آموزش عملی هم دریافت کنند؟
+ ببینید این بحث نظر و عمل که شما میگویید فقط مختص علوم انسانی نیست، این یکی از مشکلاتی است که کل نظام آموزشی ما به یک معنا دارد، چه آموزش مدرسهای باشد و چه آموزش دانشگاهی. ترکیب نظریه و تجربه را میتوان یکی از گرههای اصلی آموزش مدرن، از زمانی که وارد ایران شده تا به امروز دانست. در حوزۀ علوم انسانی این مشکل پیچیدهتر و وخیمتر هم میشود. در حوزۀ علوم طبیعی این مشکل کمتر است چون در نظام رسمی آموزشی چیزی به نام آزمایشگاه تعریف شده است. آزمایشگاهها در مدارس و دانشگاهها، با توجه به امکاناتی که دارند، بخشی از مشکل را حل میکنند. همۀ ما تجربۀ مجموعهای از آزمایشهای علوم یا فیزیک یا چیزهایی شبیه به این را کموبیش داریم اما از تجربۀ نسل من اگر بخواهید بپرسید، بیشتر شبیه یک بازی بود. ما زمان جنگ درس میخواندیم و یک مادۀ شیمیایی خیلی ساده هم نبود که سر کلاس یا در آزمایشگاه آزمایش بشود. اساساً در نظام رسمی مدرسه آن نقش و اهمیتی که دروس عملی و آزمایشگاهی باید میداشت به اندازۀ کافی برجسته و پررنگ نبود. همین مقدار اندک هم در علوم انسانی و اجتماعی دیده نمیشود، اساساً ما تعریفی برای تلفیق یا ورود عرصۀ عملی در آموزش علوم انسانی و علوم اجتماعی نداریم.