(تحلیل گفتمان فیلمهای سینمایی کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان در دهۀ پنجاه شمسی)
حسام حسینزاده
چکیده:
هرچند توافقی بر سر خاستگاه سینمای کودک ایران وجود ندارد و عدهای نخستین نقشآفرینی کودک بهعنوان نقش محوری در فیلم سینمایی بیم و امید (1339) ساختۀ گرجی عبادیا و عدهای دیگر، فیلمهای کوتاه ساختهشده دربارۀ یا برای کودکان در دهۀ چهل را آغازگاه آن میدانند اما شکی نیست که نخستین تلاش متمرکز و سازمانیافته در عرصۀ تولید «فیلم سینمایی» که منجر به رسمیت یافتن سینمای کودک بهعنوان یک جریان سینمایی در ایران شد را کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان در دهۀ پنجاه آغاز کرد. در این دهه کانون با تولید فیلمهای سینمایی ساز دهنی (1352) ساختۀ امیر نادری، مسافر (1353) ساختۀ عباس کیارستمی و مدرسهای که میرفتیم (1359) ساختۀ داریوش مهرجویی فعالیتش در این زمینه را آغاز کرد. در این نوشتار تلاش میکنم با تحلیل گفتمان انتقادی این آثار مبتنی بر چارچوب نظری-روشی لاکلائو و موف، دال مرکزی (گرهگاه) که نقطۀ ثقل و انسجامبخش همۀ دالهای شناور است را در هر یک از آنها نشان دهم. با یافتن دال مرکزی که از طریق تثبیت نسبی معنایش در اثر منجر به شکلگیری و ظهور گفتمانِ آن میشود، به این میاندیشم که سینمای کودک ایران در خاستگاهش چگونه «کودکی» و «کودکان» را به رسمیت[1] میشناسد. این اندیشیدن در واقع تلاشی برای یافتن چگونگی مفصلبندی «کودکی»، «سینما»، «سیاست» و «فرهنگ» در حوزۀ گفتمانگونگی[2] جامعۀ ایران در دهۀ پنجاه است.