یک افشاگری و چند ناشیگری
حسام حسینزاده
روز گذشته نشریۀ دانشجویی چشمه در شمارۀ سیزدهم خود در قالب مطلبی با عنوان «دلالان چپگرا در تجارتخانۀ علوم اجتماعی» به شیوهای ظاهراً افشاگرانه از تفاهمنامۀ همکاری اتحادیۀ انجمنهای علمی دانشجویی علوم اجتماعی کشور با مؤسسۀ عالی پژوهش تأمین اجتماعی پرده برداشت، شمارۀ قراردادهای من و چند تن دیگر از دانشجویان علوم اجتماعی که در قالب پروژههای مختلف با این مؤسسه همکاری داشتهایم را منتشر کرد و مدعی شد همۀ این همکاریها در قالب همان تفاهمنامه بوده و هدف همۀ این فعالیتها چیزی نیست جز کمک به سرمایۀ انحصاری برای پیشبرد اهدافش و احتمالاً بازتولید وضع موجود. عدهای دیگر از «رفقا» که از این افشاگری تاریخی سر ذوق آمده بودند، آن متن را با شور و شعفی مضاعف دستبهدست کردند. به هر حال، دربارۀ آن متن چند نکتۀ روشنگر بهنظرم میرسد:
۱) اول آنکه مطابق مادۀ 13 تمامی قراردادهای مؤسسۀ عالی پژوهش تأمین اجتماعی با عنوان «انتشار و دسترسی آزاد به اطلاعات»: «در راستای اجرای قانون انتشار و دسترسی آزاد به اطلاعات مصوبۀ مجلس شورای اسلامی، مؤسسه به صلاحدید خویش اطلاعات مربوط به این قرارداد را از طریق وبسایت مؤسسه در اختیار تمامی شهروندان ایرانی قرار میدهد.» بر همین اساس، اطلاعات مربوط به تمام قراردادهای مؤسسه مدتهاست روی سایتش در دسترس عموم است و همه میتوانستند و همین حالا هم میتوانند به فهرست قراردادها دسترسی داشته باشند. برای دسترسی به این فهرست میتوانید به این آدرس مراجعه کنید:
۲) دوم آنکه تفاهمنامهای که «رفقا» به زعم خود از آن پرده برداشتهاند، تفاهمنامهای «علمی و پژوهشی» است که در تاریخ 1396/12/12 میان اتحادیه و مؤسسۀ عالی منعقد شده بود و تنها یک روز بعد از انعقاد، از طریق تمامی تریبونهای رسمی اتحادیه دربارۀ آن اطلاعرسانی شد و متن کامل تفاهمنامه نیز در دسترس عموم قرار گرفت. همین حالا میتوانید با مراجعه به سایت اتحادیه (http://socialunion.ir/403/) به متن کامل آن دسترسی داشته باشید. علاوه بر این، من در بخش «کارنامه» در وبلاگ شخصیام از همان زمان راهاندازیاش به «همکاری پژوهشی با مؤسسۀ عالی پژوهش تأمین اجتماعی» اشاره کرده بودم. بنابراین، جزئیاتی که «رفقا» در قالبی افشاگرانه طرح نمودهاند، همگی (مطلقاً همگی) پیش از این به شفافترین شکل ممکن در دسترس عموم بودهاند.
۳) سوم آنکه این گزارش افشاگرانه به دروغ مدعی شده قراردادهایی که شمارۀ آنها ذکر شده همگی در راستای تفاهمنامۀ اتحادیه و مؤسسۀ عالی بودهاند. واقعیت اما آن است که از میان تمام آن قراردادها فقط یکی به تفاهمنامۀ مذکور مرتبط بوده و آن هم قرارداد شمارۀ 2097123500 است که در اردیبهشت 1397 میان بنده (بهعنوان دبیر وقت اتحادیۀ انجمنهای علمی دانشجویی علوم اجتماعی کشور) و مؤسسۀ عالی منعقد شد و بهموجب آن چهار میلیون تومان حمایت نقدی از نخستین سمپوزیوم کشوری آثار دانشجویی علوم اجتماعی صورت گرفت و به حساب اتحادیه واریز شد. ریز هزینهکرد این چهار میلیون تومان نیز در صورت مالی نخستین سمپوزیوم قابلمشاهده است که از طریق سایت آن (http://socialsymposium.ir/fa/news.php?id=41) در دسترس عموم قرار گرفته. شایان ذکر است که این قرارداد در فهرست افشاگرانه به نام بنده ثبت شده اما در واقع جایگاهم در آن، جایگاهی حقوقی بوده است. دو قرارداد دیگرم با این مؤسسه هیچ ربطی به تفاهمنامۀ مذکور ندارد و مربوط به پروژۀ «چکیدهنویسی» از روی چهار کتاب مرتبط با سیاستگذاری اجتماعی بوده است. جهت شفافسازی حداکثری، متن کامل هردوی این قراردادها را به پیوست منتشر میکنم.
۴) چهارم آنکه کاهنان بزرگ که خود پشت پرده پنهان شدهاند و مریدان جوان خود را برای لگدپراکنی جلو فرستادهاند، اشارهای نکردهاند که در کارنامۀ خودشان نیز همکاری پژوهشی با مؤسسۀ عالی دیده میشود. فقط اینکه آنان در اقدامی احتمالاً بهزعم خودشان «کارگری» پس از انجام تماموکمال پروژه و حتی انتشار کارشان در یکی از کتب مؤسسه، از دریافت دستمزد خود سر باز زدهاند و حقیقتاً سرمایۀ انحصاری را با چالشی گرانبار روبهرو کردهاند. بهنظر میرسد در درک «رفقا» از اقتصاد سیاسی هستۀ بازتولیدکنندۀ وضعیت «دستمزد» است و نه «بهرهکشی از نیروی کار»، به همین دلیل وقتی از دریافت دستمزدشان سر باز میزنند، تصور میکنند در بازتولید وضعیت نیز نقشی نداشتهاند. حالا اینکه چطور خلاصهنویسی از روی چند کتاب به پیشبرد سرمایۀ انحصاری کمک میکند از آن خرگوشهاییست که فقط این «رفقا» میتوانند از کلاهشان بیرون بکشند!
۵) پنجم آنکه یکی از دوستانی که نامش در این فهرستِ افشاگرانه نیز ذکر شده در متنی که در واکنش به این ماجرا منتشر کرد، «رفقا» را دعوت به چالشی جذاب کرد و آن هم اینکه بیایید ما تماموکمال همۀ قراردادهای نانوآبدارمان را بهطور عمومی منتشر کنیم و شما هم در عوض زیروبم منابع مالیتان برای گذران زندگی را آشکار کنید. این حقیقتاً چالش جذابیست، سالهاست برایم سؤال است چطور این دسته از «رفقا» بدون اینکه ذرهای تن به ضروریات تولید سرمایهدارانه بدهند همچون عقابی آزاد و رها از ساختارهای انقیادآور به زندگی قهرمانانۀ خود ادامه میدهند. این تبادل تجربه شاید منجر به آن شود که ما هم بتوانیم بدون کارکردن برای انواع مختلف سرمایه و سرمایهداران زندگیمان را بگذرانیم و مثل «رفقا» اوقات فراغت کافی برای «یافتن قاتل بروسلی» داشته باشیم!
پیوست: