(مقاومت جهانی دانشجویان در مقابل دانشگاه نولیبرال)
حسام حسینزاده
سرمایهداری! این کلمۀ ممنوعه هنوز هم کلید فهم وضعیت معاصر است. فرقی ندارد کجای جهان باشید -ایران، امریکا، هند، ژاپن، چین، افریقای جنوبی و...- هرکجا که باشید سرمایهداری شما را پیدا کرده/میکند/خواهد کرد و شما را استثمار کرده/میکند/خواهد کرد. این شیوۀ استثمار میتواند در گذر تاریخ اشکال به ظاهر متفاوتی به خود بگیرد و منطق متفاوتی را خلق کند، نولیبرالیسم در واقع نامویژۀ منطق معاصر سرمایه است. نولیبرالها در سرتاسر جهان در تکاپواند تا به هر چیز/کسی صفت «نولیبرال» را اضافه کنند و با این داغ ننگ آن/او را بدل به «کالا» کنند. پای کالا که وسط باشد، پای «سود» هم وسط خواهد آمد و پای سود که وسط باشد، پای «رقابت» هم وسط خواهد آمد. نولیبرالیسم حتی چهرۀ چگوارا -این دشمن قسمخوردۀ خود- را هم بدل به کالا میکند.
و اما «دانشگاه»، این محیط جذاب برای هر شکلی از اقتدار. کدام اقتداری را میشناسید که دانشگاه را به حال خود رها کرده باشد؟ نهاد آموزش از یک سو از نظر ایدئولوژیک آنقدر مهم است که نولیبرالیسم نمیتواند آن را به حال خود رها کند، اما از سوی دیگر و مهمتر، این نهاد میتواند به تولید و انباشت سرمایه کمک کند و اصل داستان هم از همینجا آغاز میشود. امروز نولیبرالیسم به دنبال آن است که دانشگاه را به مثابۀ یک نهاد و یک کلیت همراه با همۀ اعضایش مورد استثمار قرار دهد. اساتید و دانشجویان و کارمندان همگی باید در این نقشۀ جدید، در ساخت این «دانشگاه نولیبرال» همکاری کنند و آنان که همکاری نکنند به حاشیه رانده خواهند شد، سرکوب خواهند شد.
وضعیتی که امروز در ایران شاهد آن هستیم و در واقع یورش همهجانبۀ سرمایهداری به حیات اجتماعی برای کالاییسازیِ آن است، چندین سال پیش در کشورهای توسعهیافته و در حال توسعۀ متفاوتی نیز تجربه شده است. همین حالا هم بسیاری از کشورها همراه ما در حال تجربۀ این دوران هستند. پیوستگی این وضعیتها است که منجر به اعتراضات گستردۀ دانشجویی در قارهها و کشورهای متفاوت شده است. جالب است که اعتراضات دانشجویی معاصر در سرتاسر دنیا حول موضوعات مشابهی چون دفاع از آموزش عالی رایگان، محکوم ساختن بدهکارسازی دانشجویان و بهرهکشی از آنان، تضعیف آزادی بیان، ورود نهادهای نظامی به فعالیتهای دانشگاهی و مواردی از این دست است. این نشانهای بسیار انضمامی از پیوستگی منطقی است که در آنِ واحد در نقاط مختلف دنیا عمل میکند. فرقی ندارد در ایران باشید یا در امریکا یا هلند یا افریقای جنوبی، دولت از مسئولیتهایش در زمینۀ تأمین آموزش عالی رایگان عقبنشینی خواهد کرد، کارخانهداران و صنعتگران از دانشجویان بهرهکشی خواهند کرد، بانکها با پرداخت سخاوتمندانۀ وام برای تأمین هزینههای تحصیل دانشجویان آنان را بدهکار میسازند و مخلص کلام اینکه هزینههای تحصیل روز به روز افزایش پیدا خواهد کرد. مقابله با این وضعیت به نوعی «ندای وظیفه» است نه «طلب لطف»، این منطق رنگ پوست و نژاد و جنسیت و... نمیشناسد، اما «طبقه» را میشناسد. مثل همیشه این طبقات کمدرآمد هستند که قربانی این وضعیت خواهند شد. حالا فرزندان این طبقات در هر کجای دنیا که باشند به خوبی میدانند یا باید در مقابل این وضعیت بایستند و از «حق» آموزش عالی برای همۀ انسانها دفاع کنند یا اینکه برای همیشه از دانشگاه طرد خواهند شد و بدین ترتیب دانشگاه بدل به یک «امتیاز» طبقاتی خواهد شد.
آنان که میفهمند آموزش عالی یک «حق» است. آنان که در مارس 2015 در دانشگاه ال.اس.ای. لندن در اعتراض به کاهش اختیارات و قدرت تصمیمگیری دانشجویان و اساتید در مورد امور مربوط به دانشگاه، شش هفته ساختمان مرکزی مدیریت این دانشگاه را اشغال کردند و علیرغم نامههای تهدیدآمیز مقامات تا تأمین بخش قابلتوجهی از مطالباتشان به تحصنشان پایان ندادند. هر تهدید جدید، همراه بود با نامههای اعلام حمایت اساتید و دانشجویان دانشگاههای مختلف از سرتاسر اروپا؛ جامعۀ دانشگاهی میخواست نشان دهد نسبت به سرکوب همصنفان خود سکوت نخواهد کرد. آنان موفق شدند مجوز ایجاد یک مؤسسۀ دانشگاهی «آزاد» و «رایگان» ذیل دانشگاه ال.اس.ای. را بگیرند که توسط دانشجویان اداره میشود. این دانشجویان حتی نسبت به تضییع حقوق کارمندان و خدمه نیز مواضع مشخص و تندی داشتند و به بهبود وضعیت آنان نیز کمک کردند. از این هم فراتر رفتند و در بحث قراردادهای همکاری و تفاهمنامههای دانشگاه وارد شدند و خواستار این شدند که در تمامی تصمیمگیریهای مربوطه نمایندگان دانشجویان حق رأی داشته باشند.
آنان که میفهمند آموزش عالی یک «حق» است. آنان که در فوریۀ 2015 در دانشگاه آمستردام در اعتراض به آنچه «نولیبرالسازی دانشگاه» میدانستند دست به اشغال سه هفتهای تالار اصلی دانشگاه زدند. دانشجویانی که معتقد بودند دانشگاه به طور فزایندهای در حال رها کردن مهمترین وظایف اجتماعی گذشتۀ خود – ارائۀ تحقیقات با کیفیت و آموزش نسل بعدی شهروندان ماهر و آگاه – است و بیش از همیشه به شرکت نیمهخصوصی تبدیل میشود. دانشجویانی که توانستند بخشی از اساتید و کارکنان را هم در این تحصن همراه خود کنند و به آنان نشان دهند که همۀ ما فرودستان در دانشگاه سرنوشت واحدی داریم. آنان حتی به آزار و اذیت دانشجویان و کارمندان زن در محیط دانشگاهی نیز حساسیت نشان دادند و باعث تصویب قوانین جدیدی در این زمینه شدند. دانشجویان و کارکنان و اساتید جلسات هماندیشی بسیاری برگزار کردند تا به الگویی برای خودگردانی مشارکتیِ دانشگاه برسند. ژاک رانسیر را میشناسید؟ همان فیلسوف فرانسویِ معروف، رفت در میانۀ تالار اصلی دانشگاه آمستردام روی یک صندلیِ چوبی کمارتفاع که شاید دون شأن بسیاری از اساتیدمان باشد نشست و در همبستگی با تحصنکنندگان سخنرانی کرد.
آنان که میفهمند آموزش عالی یک «حق» است. آنان که در اکتبر 2015 در افریقای جنوبی با مطالبۀ آموزش رایگان 17 دانشگاه را به تعطیلی کشاندند. آن دانشجویانی که در 19 اکتبر پلیس آنان را به خاک و خون کشید در 21 اکتبر مطالبۀ خود را بدل به مطالبهای اجتماعی کردند و «تعطیلیِ ملی» را تدارک دیدند و بزرگترین تظاهرات تاریخ افریقای جنوبی پس از پایان آپارتاید را شکل دادند و وارد پارلمان کشور شدند تا با نمایندگانشان دیدار کنند و آنجا هم توسط نیروهای پلیس سرکوب شدند! اما مقاومت آنان نتیجه داد. دو روز بعد، در 23 اکتبر رئیسجمهور افریقای جنوبی در کنفرانس خبری ویژهای اعلام کرد که در سال 2016 هزینۀ آموزش در افریقای جنوبی حتی یک درصد هم افزایش نخواهد داشت.
آنان که میفهمند آموزش عالی یک «حق» است. آنان که فرقی ندارد در کجای جهان یا در چه دانشگاهی باشند، هرکجا که بخواهند آموزش عالی را به هر طریقی بدل به یک «امتیاز» کنند، میدانند که باید مقاومت کنند و در مقابل این روندهای نولیبرالسازی بایستند. این واکنش نه حرکتی تکافتاده در گوشهای از جهان بلکه پیوستن به موج عظیم اعتراضات دانشجویی است که همین حالا هم در دانشگاههای بسیاری در سرتاسر جهان در جریان است. دانشجویانی که میخواهند از آموزش آزاد و رایگان برای همه دفاع کنند. آنان که میفهمند آموزش عالی یک «حق» است.
پینوشت: این متن آذر 1396 در شمارۀ 44 گاهنامۀ ویرگول (شورای صنفی دانشجویان دانشکدۀ علوم اجتماعی دانشگاه تهران) منتشر شده است.