حسام حسینزاده
شاید از اولین روزهای حضور در میدان علوم اجتماعی صحبتهایی دربارۀ این شنیده باشید که روش تحقیق و نظریه دو بال علوم اجتماعی هستند و داشتن تخصص در این دو حوزه کمک شایانی به موفقیت در این میدان میکند. دانشگاههای مختلف نگاههای متفاوتی به این دو حوزه دارند و علوم اجتماعی دانشگاه تهران از دیرباز به نظریهمحوری معروف بوده است. اما در روش، به نظر میرسد دانشکدۀ علوم اجتماعی در طول این سالیان عملکرد چندان موفقی نداشته و نتوانسته بهواسطۀ دورههای آموزشی خود متخصصین روش تحقیق را تربیت کند. دانشجویان جامعهشناسی در مقطع کارشناسی 9 واحد روش تحقیق باید بگذرانند که شامل روش تحقیق 1 (فلسفۀ روش)، روش تحقیق 2 (روش کمّی) و روش تحقیق 3 (روش کیفی) میشود و در دورۀ ارشد نیز 4 واحد که شامل روش تحقیق کیفی پیشرفته و روش تحقیق کمّی پیشرفته میشود و در دورۀ دکتری تنها 2 واحد روش تحقیق کیفی پیشرفته. اما همان طور که پیش از این گفته شد خلاءهای روشنی در این زمینه در میان فارغالتحصیلان دیده میشود که میتوان با رجوع به کارهای پژوهشی فارغالتحصیلان کارشناسی و پایاننامههای تحصیلات تکمیلی بهسادگی متوجه این ضعف شد. در ادامه تلاش میکنم از راهکاری عملی جهت کاربردیشدن این دروس صحبت کنم که حتی در حال حاضر هم به شکلی در دانشکده اجرا میشود اما مورد توجه قرار نمیگیرد.
آنچه میخواهم از آن بگویم، تمرکز بر حوزههای روششناختی خاص بهجای کلیگویی و ترسیم طرح کلی است. همۀ ما میدانیم که در تمام واحدهای مربوط به روش (با کمی تغییر با توجه به استاد ارائهدهنده) ما با نوعی دانش دایرهالمعارفی روبرو هستیم. مجموعۀ گستردهای از روشها در هر کلاس تدریس میشوند و آن هم در بهترین حالت در قالب پاورپوینت و در بدترین حالت بهصورت شفاهی توسط استاد و معرفی منابع آموزشی. در این الگو هر روش تحقیق در بهترین حالت دو یا سه جلسه از کلاس را میتواند به خود اختصاص دهد و در بدترین حالت حتی نیمهای از یک جلسه را هم اشغال نمیکند. به نظر میرسد همۀ استادان و دانشجویان نسبت به این مسئله آگاه باشند که هیچ روش و تکنیک پژوهشیای را نمیتوان با 4 یا 5 ساعت کلاس تئوریک آموخت. حاصل این کلاسهای پرتعداد و البته دهنپرکن چیزی نخواهد بود جز همان دانشجویان دایرهالمعارفی، کسانی که میتوانند دربارۀ هر روش تحقیق بین ده دقیقه تا یک ربع ارائه دهند و تعاریف و جملات زیبایی در باب آن بگویند، اما وقتی از آنان بخواهید که گفتههای خود را عملی کنند، از انجام آن بازمیمانند.
در مقابل این روش میتوان از نوعی الگوی تخصصگرا و متمرکز سخن گفت که بهجای ارائۀ کل روشهای تحقیق تاریخ علوم اجتماعی در طول یک یا دو ترم به دانشجو، به دنبال آن است که هر ترم تنها یک روش تحقیق را به دانشجو بیاموزد، نه چیزی بیشتر. یعنی دانشجو در طول یک ترم علاوه بر اینکه بر منابع و ادبیات مربوط به یک روش تا حد خوبی مسلط میشود، میتواند یک کار عملی معطوف به همان روش را انجام دهد و بدین ترتیب تسلطی نسبی در آن روش کسب کند. بدین ترتیب دانشجو میتواند در قالب همین 9 واحد اجباری روش تحقیق کارشناسی حداقل 4 روش تحقیق اصلی را به شکل عملی و کامل بیاموزد. علاوه بر این، گروه میتواند در قالب ارائۀ دروس اختیاری روشهای دیگری که به نظر اولویت نیستند اما میتوانند جزء حوزههای علایق دانشجویان باشند را ارائه کند تا دانشجویان علاقهمند، آن دروس را هم بگذرانند.
در حال حاضر، این اتفاق در مقطع کارشناسی ارشد گرایش ارتباطات میافتد و دو درس «تحلیل محتوا و گفتمان» و «نشانهشناسی» توسط علیاصغر سلطانی که در هر دوی این روشها سابقۀ کار و پژوهش کافی دارد، ارائه میشود و به جرأت میتوانم بگویم بازدهی آن در عمل اگر بیشتر از 9 واحد روش تحقیقی نباشد که در کارشناسی پاس کردم، کمتر از آن هم نبوده است. هرچند با توجه به وضعیت کنونی دروس و فرایند پرفراز و نشیب تغییر این رویهها به نظر نمیرسد در دروس اجباری روش تحقیق به این سادگیها تغییری ایجاد شود، اما حداقل میتوان امیدوار بود در آیندهای نزدیک دروس اختیاری معطوف به روشها و تکنیکهای مختلف تحقیق با عنوانهایی مثل «تحلیل گفتمان»، «تحلیل روایت»، «مصاحبۀ عمیق»، «مردمنگاری»، «گراندد تئوری» و... ارائه شود.
پینوشت: این متن 26 بهمن 1395 در شمارۀ 28 گاهنامۀ سرۀ داخلی [دانشکدۀ علوم اجتماعی دانشگاه تهران] متعلق به انجمن علمی دانشجویی جامعهشناسی دانشگاه تهران منتشر شده است.