حسام حسینزاده
دوشنبۀ هفتۀ گذشته نشستی با موضوع «عدالت آموزشی» توسط انجمن علمی جامعه شناسی دانشگاه تهران، در سالن مطهری برگزار شد. اساتید مختلف از جامعه شناس تا اقتصاددان از غیرقانونی بودن، پولی شدن آموزش و پیامدهای کالایی شدن علم گفتند. همۀ ما با اشتیاق گوش سپرده بودیم به صحبت های اساتید، غافل از اینکه تنها چند متر آن طرف تر، تالار ابن خلدون دانشکدۀ علوم اجتماعی دانشگاه تهران، نماد آموزش عالی کشور و پرچم دار هشت دهه علوم اجتماعی، میزبان دختران و پسران سانتی مانتالی بود که آمده بودند دور هم باشند و درس بخوانند و کنکور بدهند و لذتش را ببرند! زیر لوای همان موسسۀ معروف که خودش عامل گسترش بی عدالتیِ آموزشی است و این روزها شنیدن شعارهایش در بیست و هشتمین نمایشگاه بین المللی کتاب تهران که می خواهد چند هزار نفر را بورسیه کند، حالمان را به هم می زند!
متصدیان برگزاری این اردوی علمی-تفریحی، گستاخانه روی در تالار کاغذی نصب کرده بودند و فرموده بودند: همایش مربوط به دانشکده نیست، لطفاً سوال نفرمایید! حق با آن ها است، ما مدت هاست در این دانشکده حقِّ سوال پرسیدن را از کف داده ایم. ما حتی نمی توانیم دربارۀ همایشی سوال بپرسیم که مدعی اند به بهترین شکل ممکن دانشجویی بوده است و برای اعتلای سطوح مادی و معنوی دانشکده برگزار شده است، حضرات اجازه نمی دهند به ساحت همایش مقدسشان خللی وارد شود، مشخص است که در چنین فضایی خیلی چیزها به ما مربوط نیست، اگر تجمع دختران و پسران در حیاط و راهرو و لابی آسایشمان را سلب کرده، به ما مربوط نیست. اگر حتی وقتی میخواهیم وارد بوفه شویم باید به حضرت اجاره کننده پاسخ پس بدهیم، به ما مربوط نیست. اما همه چیز در دانشکده ای که برای ماست، به آن ها مربوط است. آن ها می توانند کلاس های ما را هم کنسل کنند، چنان که کلاس انسان شناسی موسیقی چهارشنبۀ گذشته به دلیل حضور همین آقایان در تالار مطهری، نتوانست در این تالار تشکیل شود، در حالی که چند هفته قبل تر با مسئول کلاس ها در همین رابطه هماهنگی های لازم انجام گرفته بود. می توانند به هر جایی از این دانشکده نفوذ کنند و هر کاری که می خواهند انجام دهند. حق دارند، آن ها پولش را داده اند! هنوز یادمان نرفته سال گذشته، پیش از یکی از امتحان ها به دانشکده آمدیم و دیدیم کتابخانۀ دانشکده را اجاره داده اند به همین حضرات، و یک آقای قوی ای را گذاشته بودند جلوی در کتابخانه تا مبادا دانشجویان دانشکده از کتابخانۀ دانشکدۀ خودشان بهره ای ببرند. امسال هم وضع فرق چندانی ندارد، صدای خنده های مضحک دختران و پسرانی که هنوز در حال و هوای دبیرستان هستند و تصور می کنند هرچقدر بلندتر بخندند، جذاب ترند، گوش هایمان را پر کرده است. اما ما حقِّ سوال پرسیدن نداریم! آن ها پولش را نقداً با دانشکده حساب کرده اند. حتی ما حق نداریم بپرسیم پول اجارۀ امکانات دانشکده مان صرف چه چیزی می شود، اصلاً به ما ربطی ندارد!
مارکس راست می گفت که سرمایه داری همه چیز را دود می کند و به هوا می فرستد، امروز حیثیت و تاریخ این دانشکده و دانشجویانش دود شده است، آن هم به تلخ ترین شکل ممکن! دور از انتظار نخواهد بود، همین روزها، وقتی داریم با خیالی آسوده در حیاط دانشکده راه می رویم، مرد قوی هیکلی صدایمان کند و بگوید: هی پسر! بیا این بارها را خالی کن! احتمالاً ابتدا تعجب می کنیم و پیش خودمان می گوییم حتماً اشتباهی رخ داده، اما در نهایت متوجه می-شویم حضرات بالادستی، دانشکده را با 300، 400 دانشجوی همیشه در صحنه که در مقابل هر اتفاقی سکوت می کنند و سر به زیر و آرام و متین اند، اجاره داده اند. البته باید خوش شانس باشیم که به خالی کردن بارها رضایت دهند.
به هر حال صبر و تحمل دانشجویان هم حدی دارد، وقاهتی که هر روز در برخورد با دانشجویان بیشتر می شود، دیر یا زود باعث می شود نظم دانشکده بهم بریزد. حرف زدن از این واقعیت شاید برای حضرات سنگین باشد، واقعیتی که متاسفانه مسئولان دانشکده از آن غافلند و یا خود را به غفلت زده اند. شاید بتوانند با سرگرداندن دانشجویان چند صباحی همه چیز را به تاخیر بیندازند، اما مسئله آنقدر برای دانشجویان مهم است که به این سادگی حل نمی شود، آقایان باید پاسخگو باشند!